English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (7394 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i am bend on going U مصمم هستم بروم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
determined U مصمم
determinedly U مصمم
resolute U مصمم
unflinching U مصمم
single-minded U مصمم
undeviating U مصمم
decided U مصمم
four-square U مصمم
single minded U مصمم
strong-willed U مصمم
up in the air U نا مصمم
intent U مصمم
set U مصمم
sets U مصمم
setting up U مصمم
to be resolved U مصمم شدن
to be up in the air U نا مصمم بودن
unhesitating U مصمم ثابتقدم
manful U مردوار مصمم
decidedly U بطور مصمم
stalwarts U بی باک مصمم
stalwart U بی باک مصمم
intent on doing anything U مصمم درکردن کاری
to be single-minded <idiom> U مصمم بودن [اصطلاح]
self determined U مصمم درنفس خود
to be absolutely determined U کاملا مصمم بودن
it fell to my lot to go U من شد که بروم
let me go U بروم
dead set against something <idiom> U کاملا مصمم در انجام کاری
resolved U دارای عزم ثابت مصمم
determine U مصمم شدن حکم دادن
determines U مصمم شدن حکم دادن
determining U مصمم شدن حکم دادن
i can go U میتوانم بروم
i ougth to go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
i must go U باید بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
let me go U بگذار بروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
iam d. to go U مایلم بروم
iam a to go U میترسم بروم
i will go U که بروم میروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i may go U ممکن است بروم
in order that i may go U برای اینکه بروم
shall i go? U ایا باید بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
i agreed to go U حاضر شدم بروم
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
byzantine U وابسته بروم شرقی
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. U او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
i am pushed for money U هستم
I'm U من هستم
am U هستم
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
we owe him for his services U خدمات او هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
i feel U گرسنه هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
own a house U دارای خانهای هستم
i await you U منتظر شما هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
feet dry U روی هدف هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
Recent search history Forum search
1i am hungry
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
3من داکتر هستم
3من داکتر هستم
3من داکتر هستم
1دیگه مثل قبلا به مردم کمک نمیکنید. با خود شما سایت پردیک هستم. نمی خوام برام ترجمه کنید
1من که ایران هستم . چطوری منو دوست داری
1من خوب هستم
0ستاره هشت پر
0حق دخل و تصرف در کالا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com